از نظر قرآن علم حتی به شکل یقین صد درصد جزمی به تنهایی نمی تواند نجات بخش باشد، بلکه ممکن است بدبختی نیز به دنبال آورد؛ زیرا مسئولیتی را ایجاد می کند که اگر به آن عمل نشود، مجازات مضاعف و دو چندان به دنبال خواهد داشت.
اصولا میان جزم و عزم یعنی اندیشه و عمل فاصله است و این گونه نیست که نوعی ملازمت داشته باشد؛ یعنی این طور نیست که وقتی کسی علم داشت حتما عمل مطابق آن خواهد داشت؛ بلکه ممکن است حتی بر خلاف جزم اندیشه و قطع و یقین صددرصدی عمل کند. حضرت نوح(ع) می دانست که صد درصد این درخت ممنوع است و حتی شیطان آن را یادآور می شود، ولی با این همه برای رسیدن به مقاصد وسوسه انگیزی بیان شده از سوی ابلیس، بر خلاف علم و یقین خود عمل کرد و خداوند فرمود: لم نجد له عزما؛ ما در آدم عزم نیافتیم.(طه، آیه 115)
خداوند می فرماید فرعون دارای بصیرت ها و دلایل قطعی و یقینی بود، ولی او بر خلاف آن عمل می کرد. از این رو، در آیه 104 سوره انعام می فرماید هر کسی بر اساس بصائر و جزم اندیشه عمل کرد، خیر می بیند؛ و هم چنین می فرماید برخی استیقان و یقین کامل دارند، ولی آن را انکار می کنند و نمی پذیرند و بدان ایمان نمی آورند؛ زیرا ایمان یک عمل قلبی و جوانحی است؛ چنان که انجام کاری بر اساس جزم، یک عمل ارادی جوارحی است.(نمل، آیه 14)
از نظر قرآن، علم نردبانی است که عالمان از آن بالا می روند و به مقام تعقل می رسند و این گونه از علم خودشان بهره می برند. خداوند می فرماید: وَتِلْکَ ?لْأَمْثَ?لُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا یَعْقِلُهَا? إِلَّا الْعَ?الِمُونَ؛ اینها مثالهایی است که ما برای مردم میزنیم، و جز دانایان آن را درک نمیکنند و تعقل نمی ورزند.(عنکبوت، آیه 43)
این که خداوند، علم را به تعقل ربط داده، از آن روست مراد از عقل همان عقل عمل است که در روایت توضیح داده شده و امام در معنای عقل می فرماید: العَقلُ هُوَ مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَان وَ اکْتُسِبَ بِهِ الْجنان؛ عقل آن چیزی که خدای رحمان بدان پرستش می شود و بهشت بدان به دست می آید.(کافی،ج 1، ص 11)